نقدي بر فيلم گلادياتور 2000 از نگاه نشريه تايمز

معرفي فيلم، سريال و آخرين خبرهاي جوزه هنر هفتم

نقدي بر فيلم گلادياتور 2000 از نگاه نشريه تايمز

۱۳ بازديد

داستان فيلم مربوط به سال 180ميلادي است زماني كه دامنه امپراتوري رم باستان از صحراهاي آفريقا تا مرزهاي انگلستان شمالي گسترده است.با اين همه يك دژ در راه پيروزي كامل رومي‌ها قرار دارد كه هنوز فتح نشده است.سرانجام اين دژ نيز به دست 'ماكسيموس 'يكي از بهترين سربازان روم فنح شد. در ادامه با نقدي بر فيلم گلادياتور با بازي راسل كرو همراه ما باشيد.

فيلم ها و سريال هاي روم باستان

با فيلم گلادياتور، امپراطوري روم بعد از يك غيبت سي و پنج ساله به پرده سينماها بازگشت. فيلمي خشن با جنگجوياني قوي هيكل كه در غالب درامي انتقامي، فضاي 2000 سال پيش را براي تماشاگران به تصوير ميكشد. Ridley Scott حماسه اي را روايت ميكند كه با دستمايه قرار دادن موضوع دسيسه و قهرمان پروري در دستگاه حكومتي، ژانري سينمايي را دوباره براي بينندگان قديمي زنده ميكند كه مدتها به خاطر عدم استقبال كمپاني هاي فيلمسازي تقريباً فراموش شده بود. درواقع سرمايه گذاري 100 ميليون دلاري در ساخت فيلمي كه براي مخاطبان اين دوره چندان جداب بنظر نميرسد و نميتوان مطمئن بود كه تعداد زيادي از آنها را به سينما بكشاند، تصميمي بسيار سخت است. فيلمي كه نهايتاً با استقبال بين المللي بيشتري نسبت به داخل مواجه شد و از Russell Crowe هنرپيشه اي جهاني ساخت.

نقدي بر فيلم گلادياتور 2000 با بازي راسل كرو از نشريه تايمز

فيلم گلادياتور 2000

انتخاب نابخردانه­ در كارگرداني هنري، ساختار «گلادياتور» ريدلي اسكات Ridley Scott را بوجود مي­آورد، قالبي كه هيچ تلاشي در آن انجام نشده است. فيلم تيره و مبهم به نظر مي­رسد. رنگ­هاي آن توي گل و لاي ته مانده رنگ و روغن تابلوي نقاشي را دارند و به نظر مي­رسد در روزهايي تيره و ترسناك فيلمبرداري شده است.تاريكي و محدود بودن جزئيات در لانگ شات­ها به جلوه هاي ويژه كهنه و تيره كمك مي كند (كليزيوم در روم شبيه طرحي در يكي از بازي هاي كامپيوتري به نظر مي رسد) و شخصيت ها باعث خوشايند تماشاچي نمي­شوند: آنها تلخ، انتقام جو و افسرده هستند. تا پايان اين فيلم طولاني، فقط يك صحنه پيروزي گلادياتوري را با تصوير آسمان آبي ديدم (آسمان آبي در رؤياي خوشبختي هاي دور قهرمان وجود دارد). قهرمان، يك ژنرال اسپانيائي به نام ماكسيموس Maximus محبوب امپراطور در حال مرگ ماركوس اورليوس Marcus Aurelius است. بعد از اينكه ماكسيموس در برابر هجوم بيگانگان مقاومت مي كند، ماركوس او را نجات دهنده روم مي نامد. اما او از سوي پسر ماركوس به مرگ محكوم مي شود، يك رقيب سرسخت به نام كومودوس Commodus (نام او از كلمه لاتين convenient به معناي مناسب گرفته شده كه چنين ذهنيتي را بوجود نمي آورد).

راسل كرو در فيلم گلادياتور 2000
بعد از اينكه ماكسيموس فرار مي كند و همسر و پسرش را كشته شده مي يابد، راه به سوي صحراهاي شمال آفريقا پيدا مي كند و در اينجا به عنوان برده به پروكسيمو Proximo مدير گلادياتورها، فروخته مي شود. هنگامي كه كومودوس در كوششي براي انحراف افكار مردم از گرسنگي و طاعون، تحريم پدر خود را در مورد گلادياتورها در روم برمي دارد، اين ماكسيموس است كه بالاتر مي رود و البته فيلم با نبرد بزرگ به پايان مي رسد.
اين داستان مي توانست سرگرم كننده هم باشد. به تازگي «مهاجمان كشتي گمشده» را دوباره ديدم كه به همين اندازه نابخردانه اما به مراتب سرگرم كننده تر است. «گلادياتور» لذت ندارد. افسردگي را جايگزين شخصيت مي كند و معتقد است كه اگر شخصيت ها تلخ و عبوس باشند، ما توجه نمي كنيم كه چقدر خسته كننده هستند.
كومودوس يكي از امپراطورهاي خودكامه و كج حلق روم است كه در حماسه هاي روم بزرگ شهرت دارد، حماسه هايي كه با اسپارتاكوس خاتمه مي يابد. او مفسده هاي نامعمول هم دارد، مي خواهد كه عاشق خواهر بزرگتر خود لوسيلا Lucilla باشد و پسر او را به عنوان جانشين خود قرار دهد.
ستون اخلاقي داستان به راحتي اداره مي شود. كومودوس مي خواهد كه ديكتاتور باشد اما سنا به رهبري گراكچوس Gracchus در برابر او مي ايستد. سناتورها از او مي خواهند كه براي بخش يوناني نشين شهر، جايي كه طاعون شديدتر است، كانالي درست كند اما كومودوس تصميم بر انجام يك دوره بازي مي گيرد. پروكسيمو با گلادياتورهايش از آفريقا مي­رسد، او كه ثابت مي كند شكست ناپذير است و تهديدي براي محبوبيت امپراطور به شمار مي رود. درس اخلاقي: خوب است كه گلادياتورها كشتار كنند و قدرت به سياستمداران برسد.
افراد كليزيوم مثل كشتي گيران حرفه اي عمل مي كنند و وقايع يادآور جنگ هاي مشهور هستند. بعد از اينكه تيم ميزبان شكست مي خورد، كومودوس سردرگم به ژنرال خود مي گويد پيشينه من كمي مبهم است اما بربرها نمي بايست جنگ كارتاژ را از دست بدهند؟ بعد، صداي اعلام كننده شنيده مي شود: «سزار مايل است كه تنها قهرمان شكست ناپذير روم را به ميدان آورد- تيتوس Titus افسانه اي! سكانس هاي نبرد سايه رنگ پريده اي از رفص با شمشير در «Rob Roy» است. به جاي حركاتي كه بتوانيم دنبال كنيم يا استراتژي ستودني، اسكات به نماهاي نزديك تيره و ترسناك اكتفا مي كند. جمعيت فرياد شادي سر مي دهد.
هنگامي كه ماكسيموس در اولين نبرد بزرگ خود پيروز مي شود، تصميم بر عهده كومودوس است كه آيا زنده بماند يا بميرد. جمعيت فرياد مي زند: «زنده! زنده!» و كومودوس در پاسخ به تقاضاي آنها با شست به طرف بالا علامت مي دهد. اين نشان مي دهد كه كومودوس توجهي به آموخته هاي سزاري نداشته چرا كه در آن زمان در كليزيوم شست نزديك به مشت علامت زنده ماندن و شست بازتر به معني مرگ بوده است. خوشبختانه هيچ كس در كليزيوم هم اين موضوع را نمي دانست.
كرو براي نقش ماكسيموس مناسب بود: ريش دارد، كم حرف مي زند و تهديدآميز است. نقش نزديكترين دوست او در ميان گلادياتورها را جيمون هونسو ايفا مي كند. از آنجايي كه بايد كمتر از ماكسيموس حرف بزند اغلب وحشي به نظر مي رسد. نيلسن عمق فيلم را نشان مي دهد و هريس پير، جاكوبي و ريد قابل قبول هستند.
«گلادياتور» براي آنها كه خاطره اي از «اسپارتاكوس» و «بن هور» دارند خوشايند است. اجراي فيلم «تيتوس» به مراتب بهتر از «گلادياتور» و ساختار داستان آن بهتر از فيلمنامه «گلادياتور» است حتي اگر شكسپير تيتوس خود را تنها قهرمان تاريخ روم قرار نمي داد.

اگر به فيلم ها و سريال هاي روم باستان علاقه مند هستيد مي توانيد با كليك بر روي اينك زير به مطلب اختصاصي پلازامگ در اين زمينه مراجعه نماييد.
https://www.plaza.ir/mag/140002/241284/best-ancient-rome-movies-of-all-time/


تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.